English    Türkçe    فارسی   

4
261-270

  • آن یکی کف بر دل او می براند ** وز گلاب آن دیگری بر وی فشاند
  • او نمی‌دانست کاندر مرتعه ** از گلاب آمد ورا آن واقعه
  • آن یکی دستش همی‌مالید و سر ** وآن دگر کهگل همی آورد تر
  • آن بخور عود و شکر زد به هم ** وآن دگر از پوششش می‌کرد کم
  • وآن دگر نبضش که تا چون می‌جهد ** وان دگر بوی از دهانش می‌ستد 265
  • تا که می خوردست و یا بنگ و حشیش ** خلق درماندند اندر بیهشیش
  • پس خبر بردند خویشان را شتاب ** که فلان افتاده است آن‌جا خراب
  • کس نمی داند که چون مصروع گشت ** یا چه شد کو را فتاد از بام طشت
  • یک برادر داشت آن دباغ زفت ** گربز و دانا بیامد زود تفت
  • اندکی سرگین سگ در آستین ** خلق را بشکافت و آمد با حنین 270