English    Türkçe    فارسی   

4
2734-2743

  • خود نبودست و مبادا این چنین ** که زمین گردون شود گردون زمین
  • بندگان‌مان خواجه‌تاش ما شوند ** بی‌دلان‌مان دلخراش ما شوند 2735
  • چشم‌روشن دشمنان و دوست کور ** گشت ما را پس گلستان قعر گور
  • تزییف سخن هامان علیه‌اللعنه
  • دوست از دشمن همی نشناخت او ** نرد را کورانه کژ می‌باخت او
  • دشمن تو جز تو نبود این لعین ** بی‌گناهان را مگو دشمن به کین
  • پیش تو این حالت بد دولتست ** که دوادو اول و آخر لتست
  • گر ازین دولت نتازی خز خزان ** این بهارت را همی آید خزان 2740
  • مشرق و مغرب چو تو بس دیده‌اند ** که سر ایشان ز تن ببریده‌اند
  • مشرق و مغرب که نبود بر قرار ** چون کنند آخر کسی را پایدار
  • تو بدان فخر آوری کز ترس و بند ** چاپلوست گشت مردم روز چند