English    Türkçe    فارسی   

4
2967-2976

  • خود طواف آنک او شه‌بین بود ** فوق قهر و لطف و کفر و دین بود
  • زان نیامد یک عبارت در جهان ** که نهانست و نهانست و نهان
  • زانک این اسما و الفاظ حمید ** از گلابه‌ی آدمی آمد پدید
  • علم الاسما بد آدم را امام ** لیک نه اندر لباس عین و لام 2970
  • چون نهاد از آب و گل بر سر کلاه ** گشت آن اسمای جانی روسیاه
  • که نقاب حرف و دم در خود کشید ** تا شود بر آب و گل معنی پدید
  • گرچه از یک وجه منطق کاشف است ** لیک از ده وجه پرده و مکنف است
  • گفتن خلیل مر جبرئیل را علیهماالسلام چون پرسیدش کی الک حاجة خلیل جوابش داد کی اما الیک فلا
  • من خلیل وقتم و او جبرئیل ** من نخواهم در بلا او را دلیل
  • او ادب ناموخت از جبریل راد ** که بپرسید از خیل حق مراد 2975
  • که مرادت هست تا یاری کنم ** ورنه بگریزم سبکباری کنم