English    Türkçe    فارسی   

4
3106-3115

  • جان سر بر خوان دمی فهرست طب ** نار علتها نظر کن ملتهب
  • زان همه غرها درین خانه رهست ** هر دو گامی پر ز کزدمها چهست
  • باد تندست و چراغم ابتری ** زو بگیرانم چراغ دیگری
  • تا بود کز هر دو یک وافی شود ** گر به باد آن یک چراغ از جا رود
  • هم‌چو عارف کن تن ناقص چراغ ** شمع دل افروخت از بهر فراغ 3110
  • تا که روزی کین بمیرد ناگهان ** پیش چشم خود نهد او شمع جان
  • او نکرد این فهم پس داد از غرر ** شمع فانی را بفانیی دگر
  • عروس آوردن پادشاه فرزند خود را از خوف انقطاع نسل
  • پس عروسی خواست باید بهر او ** تا نماید زین تزوج نسل رو
  • گر رود سوی فنا این باز باز ** فرخ او گردد ز بعد باز باز
  • صورت او باز گر زینجا رود ** معنی او در ولد باقی بود 3115