English    Türkçe    فارسی   

4
3133-3142

  • قلتی کان از قناعت وز تقاست ** آن ز فقر و قلت دونان جداست
  • حبه‌ای آن گر بیابد سر نهد ** وین ز گنج زر به همت می‌جهد
  • شه که او از حرص قصد هر حرام ** می‌کند او را گدا گوید همام 3135
  • گفت کو شهر و قلاع او را جهاز ** یا نثار گوهر و دینار ریز
  • گفت رو هر که غم دین برگزید ** باقی غمها خدا از وی برید
  • غالب آمد شاه و دادش دختری ** از نژاد صالحی خوش جوهری
  • در ملاحت خود نظیر خود نداشت ** چهره‌اش تابان‌تر از خورشید چاشت
  • حسن دختر این خصالش آنچنان ** کز نکویی می‌نگنجد در بیان 3140
  • صید دین کن تا رسد اندر تبع ** حسن و مال و جاه و بخت منتفع
  • آخرت قطار اشتر دان به ملک ** در تبع دنیاش هم‌چون پشم و پشک