English    Türkçe    فارسی   

4
3294-3303

  • جمع کن خود را جماعت رحمتست ** تا توانم با تو گفتن آنچ هست
  • زانک گفتن از برای باوریست ** جان شرک از باوری حق بریست 3295
  • جان قسمت گشته بر حشو فلک ** در میان شصت سودا مشترک
  • پس خموشی به دهد او را ثبوت ** پس جواب احمقان آمد سکوت
  • این همی‌دانم ولی مستی تن ** می‌گشاید بی‌مراد من دهن
  • آنچنان که از عطسه و از خامیاز ** این دهان گردد بناخواه تو باز
  • تفسیر این حدیث کی ائنی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة
  • هم‌چو پیغامبر ز گفتن وز نثار ** توبه آرم روز من هفتاد بار 3300
  • لیک آن مستی شود توبه‌شکن ** منسی است این مستی تن جامه کن
  • حکمت اظهار تاریخ دراز ** مستیی انداخت در دانای راز
  • راز پنهان با چنین طبل و علم ** آب جوشان گشته از جف القلم