English    Türkçe    فارسی   

4
3333-3342

  • سبزه‌ی جان‌بخش که آن را سامری ** کرد در گوساله تا شد گوهری
  • جان گرفت و بانگ زد زان سبزه او ** آنچنان بانگی که شد فتنه‌ی عدو
  • گر امین آیید سوی اهل راز ** وا رهید از سر کله مانند باز 3335
  • سر کلاه چشم‌بند گوش‌بند ** که ازو بازست مسکین و نژند
  • زان کله مر چشم بازان را سدست ** که همه میلش سوی جنس خودست
  • چون برید از جنس با شه گشت یار ** بر گشاید چشم او را بازدار
  • راند دیوان را حق از مرصاد خویش ** عقل جزوی را ز استبداد خویش
  • که سری کم کن نه‌ای تو مستبد ** بلک شاگرد دلی و مستعد 3340
  • رو بر دل رو که تو جزو دلی ** هین که بنده‌ی پادشاه عادلی
  • بندگی او به از سلطانیست ** که انا خیر دم شیطانیست