English    Türkçe    فارسی   

4
3486-3495

  • عقل را خدمت کنی در اجتهاد ** پاس عقل آنست که افزاید رشاد
  • حق نجنباند به ظاهر سر ترا ** لیک سازد بر سران سرور ترا
  • مر ترا چیزی دهد یزدان نهان ** که سجود تو کنند اهل جهان
  • آنچنان که داد سنگی را هنر ** تا عزیز خلق شد یعنی که زر
  • قطره‌ی آبی بیابد لطف حق ** گوهری گردد برد از زر سبق 3490
  • جسم خاکست و چو حق تابیش داد ** در جهان‌گیری چو مه شد اوستاد
  • هین طلسمست این و نقش مرده است ** احمقان را چشمش از ره برده است
  • می‌نماید او که چشمی می‌زند ** ابلهان سازیده‌اند او را سند
  • در خواستن قبطی دعای خیر و هدایت از سبطی و دعا کردن سبطی قبطی را به خیر و مستجاب شدن از اکرم الاکرمین وارحم الراحمین
  • گفت قبطی تو دعایی کن که من ** از سیاهی دل ندارم آن دهن
  • که بود که قفل این دل وا شود ** زشت را در بزم خوبان جا شود 3495