English    Türkçe    فارسی   

4
3607-3616

  • کار دوزخ می‌کنی در خوردنی ** بهر او خود را تو فربه می‌کنی
  • کار خود کن روزی حکمت بچر ** تا شود فربه دل با کر و فر
  • خوردن تن مانع این خوردنست ** جان چو بازرگان و تن چون ره‌زنست
  • شمع تاجر آنگهست افروخته ** که بود ره‌زن چو هیزم سوخته 3610
  • که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش ** خویشتن را گم مکن یاوه مکوش
  • دانک هر شهوت چو خمرست و چو بنگ ** پرده‌ی هوشست وعاقل زوست دنگ
  • خمر تنها نیست سرمستی هوش ** هر چه شهوانیست بندد چشم و گوش
  • آن بلیس از خمر خوردن دور بود ** مست بود او از تکبر وز جحود
  • مست آن باشد که آن بیند که نیست ** زر نماید آنچ مس و آهنیست 3615
  • این سخن پایان ندارد موسیا ** لب بجنبان تا برون روژد گیا