English    Türkçe    فارسی   

4
3615-3624

  • مست آن باشد که آن بیند که نیست ** زر نماید آنچ مس و آهنیست 3615
  • این سخن پایان ندارد موسیا ** لب بجنبان تا برون روژد گیا
  • هم‌چنان کرد و هم اندر دم زمین ** سبز گشت از سنبل و حب ثمین
  • اندر افتادند در لوت آن نفر ** قحط دیده مرده از جوع البقر
  • چند روزی سیر خوردند از عطا ** آن دمی و آدمی و چارپا
  • چون شکم پر گشت و بر نعمت زدند ** وآن ضرورت رفت پس طاغی شدند 3620
  • نفس فرعونیست هان سیرش مکن ** تا نیارد یاد از آن کفر کهن
  • بی تف آتش نگردد نفس خوب ** تا نشد آهن چو اخگر هین مکوب
  • بی‌مجاعت نیست تن جنبش‌کنان ** آهن سردیست می‌کوبی بدان
  • گر بگرید ور بنالد زار زار ** او نخواهد شد مسلمان هوش دار