English    Türkçe    فارسی   

4
3670-3679

  • ناله‌ی گرگان خود را موقنیم ** این خران را طعمه‌ی ایشان کنیم 3670
  • این خران را کیمیای خوش دمی ** از لب تو خواست کردن آدمی
  • تو بسی کردی به دعوت لطف و جود ** آن خران را طالع و روزی نبود
  • پس فرو پوشان لحاف نعمتی ** تا بردشان زود خواب غفلتی
  • تا چو بجهند از چنین خواب این رده ** شمع مرده باشد و ساقی شده
  • داشت طغیانشان ترا در حیرتی ** پس بنوشند از جزا هم حسرتی 3675
  • تا که عدل ما قدم بیرون نهد ** در جزا هر زشت را درخور دهد
  • که آن شهی که می‌ندیدندیش فاش ** بود با ایشان نهان اندر معاش
  • چون خرد با تست مشرف بر تنت ** گر چه زو قاصر بود این دیدنت
  • نیست قاصر دیدن او ای فلان ** از سکون و جنبشت در امتحان