English    Türkçe    فارسی   

4
37-46

  • این حکایت را که نقد وقت ماست ** گر تمامش می‌کنی اینجا رواست
  • ناکسان را ترک کن بهر کسان ** قصه را پایان بر و مخلص رسان
  • این حکایت گر نشد آنجا تمام ** چارمین جلدست آرش در نظام
  • تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر می‌کرد و می‌گفت کی عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم
  • اندر آن بودیم کان شخص از عسس ** راند اندر باغ از خوفی فرس 40
  • بود اندر باغ آن صاحب‌جمال ** کز غمش این در عنا بد هشت سال
  • سایه‌ی او را نبود امکان دید ** هم‌چو عنقا وصف او را می‌شنید
  • جز یکی لقیه که اول از قضا ** بر وی افتاد و شد او را دلربا
  • بعد از آن چندان که می‌کوشید او ** خود مجالش می‌نداد آن تندخو
  • نه بلا به چاره بودش نه به مال ** چشم پر و بی‌طمع بود آن نهال 45
  • عاشق هر پیشه‌ای و مطلبی ** حق بیالود اول کارش لبی