English    Türkçe    فارسی   

4
3727-3736

  • صورت آمد چون لباس و چون عصا ** جز به عقل و جان نجنبد نقشها
  • بی‌خبر بود او که آن عقل و فاد ** بی ز تقلیب خدا باشد جماد
  • یک زمان از وی عنایت بر کند ** عقل زیرک ابلهیها می‌کند
  • چونش گویا یافت ذوالقرنین گفت ** چونک کوه قاف در نطق سفت 3730
  • کای سخن‌گوی خبیر رازدان ** از صفات حق بکن با من بیان
  • گفت رو کان وصف از آن هایل‌ترست ** که بیان بر وی تواند برد دست
  • یا قلم را زهره باشد که به سر ** بر نویسد بر صحایف زان خبر
  • گفت کمتر داستانی باز گو ** از عجبهای حق ای حبر نکو
  • گفت اینک دشت سیصدساله راه ** کوههای برف پر کردست شاه 3735
  • کوه بر که بی‌شمار و بی‌عدد ** می‌رسد در هر زمان برفش مدد