English    Türkçe    فارسی   

4
3734-3743

  • گفت کمتر داستانی باز گو ** از عجبهای حق ای حبر نکو
  • گفت اینک دشت سیصدساله راه ** کوههای برف پر کردست شاه 3735
  • کوه بر که بی‌شمار و بی‌عدد ** می‌رسد در هر زمان برفش مدد
  • کوه برفی می‌زند بر دیگری ** می‌رساند برف سردی تا ثری
  • کوه برفی می‌زند بر کوه برف ** دم به دم ز انبار بی‌حد و شگرف
  • گر نبودی این چنین وادی شها ** تف دوزخ محو کردی مر مرا
  • غافلان را کوههای برف دان ** تا نسوزد پرده‌های عاقلان 3740
  • گر نبودی عکس جهل برف‌باف ** سوختی از نار شوق آن کوه قاف
  • آتش از قهر خدا خود ذره‌ایست ** بهر تهدید لیمان دره‌ایست
  • با چنین قهری که زفت و فایق است ** برد لطفش بین که بر وی سابق است