English    Türkçe    فارسی   

4
3756-3765

  • مر مرا بنما تو محسوس آشکار ** تا ببینم مر ترا نظاره‌وار
  • گفت نتوانی و طاقت نبودت ** حس ضعیفست و تنک سخت آیدت
  • گفت بنما تا ببیند این جسد ** تا چد حد حس نازکست و بی‌مدد
  • آدمی را هست حس تن سقیم ** لیک در باطن یکی خلقی عظیم
  • بر مثال سنگ و آهن این تنه ** لیک هست او در صفت آتش‌زنه 3760
  • سنگ وآهن مولد ایجاد نار ** زاد آتش بر دو والد قهربار
  • باز آتش دستکار وصف تن ** هست قاهر بر تن او و شعله‌زن
  • باز در تن شعله ابراهیم‌وار ** که ازو مقهور گردد برج نار
  • لاجرم گفت آن رسول ذو فنون ** رمز نحن الاخرون السابقون
  • ظاهر این دو بسندانی زبون ** در صفت از کان آهنها فزون 3765