English    Türkçe    فارسی   

4
376-385

  • جرات و جهلت شود عریان و فاش ** او برهنه کی شود زان افتتاش
  • گر بیاید ذره سنجد کوه را ** بر درد زان که ترازوش ای فتی
  • کز قیاس خود ترازو می‌تند ** مرد حق را در ترازو می‌کند
  • چون نگنجد او به میزان خرد ** پس ترازوی خرد را بر درد
  • امتحان هم‌چون تصرف دان درو ** تو تصرف بر چنان شاهی مجو 380
  • چه تصرف کرد خواهد نقشها ** بر چنان نقاش بهر ابتلا
  • امتحانی گر بدانست و بدید ** نی که هم نقاش آن بر وی کشید
  • چه قدر باشد خود این صورت که بست ** پیش صورتها که در علم ویست
  • وسوسه‌ی این امتحان چون آمدت ** بخت بد دان کمد و گردن زدت
  • چون چنین وسواس دیدی زود زود ** با خدا گرد و در آ اندر سجود 385