English    Türkçe    فارسی   

4
3801-3810

  • چون گذشت احمد ز سدره و مرصدش ** وز مقام جبرئیل و از حدش
  • گفت او را هین بپر اندر پیم ** گفت رو رو من حریف تو نیم
  • باز گفت او را بیا ای پرده‌سوز ** من باوج خود نرفتستم هنوز
  • گفت بیرون زین حد ای خوش‌فر من ** گر زنم پری بسوزد پر من
  • حیرت اندر حیرت آمد این قصص ** بیهشی خاصگان اندر اخص 3805
  • بیهشیها جمله اینجا بازیست ** چند جان داری که جان پردازیست
  • جبرئیلا گر شریفی و عزیز ** تو نه‌ای پروانه و نه شمع نیز
  • شمع چون دعوت کند وقت فروز ** جان پروانه نپرهیزد ز سوز
  • این حدیث منقلب را گور کن ** شیر را برعکس صید گور کن
  • بند کن مشک سخن‌شاشیت را ** وا مکن انبان قلماشیت را 3810