English    Türkçe    فارسی   

4
3837-3846

  • کین چنین کس هست تا آید پدید ** از خیال روش دلشان می‌طپید
  • سجده می‌کردند کای رب بشر ** در عیان آریش هر چه زودتر
  • تا به نام احمد از یستفتحون ** یاغیانشان می‌شدندی سرنگون
  • هر کجا حرب مهولی آمدی ** غوثشان کراری احمد بدی 3840
  • هر کجا بیماری مزمن بدی ** یاد اوشان داروی شافی شدی
  • نقش او می‌گشت اندر راهشان ** در دل و در گوش و در افواهشان
  • نقش او را کی بیابد هر شعال ** بلک فرع نقش او یعنی خیال
  • نقش او بر روی دیوار ار فتد ** از دل دیوار خون دل چکد
  • آنچنان فرخ بود نقشش برو ** که رهد در حال دیوار از دو رو 3845
  • گشته با یک‌رویی اهل صفا ** آن دورویی عیب مر دیوار را