English    Türkçe    فارسی   

4
421-430

  • لیک در وقت مثال ای خوش‌نظر ** اتحاد از روی جانبازی نگر
  • کان دلیر آخر مثال شیر بود ** نیست مثل شیر در جمله‌ی حدود
  • متحد نقشی ندارد این سرا ** تا که مثلی وا نمایم من ترا
  • هم مثال ناقصی دست آورم ** تا ز حیرانی خرد را وا خرم
  • شب بهر خانه چراغی می‌نهند ** تا به نور آن ز ظلمت می‌رهند 425
  • آن چراغ این تن بود نورش چو جان ** هست محتاج فتیل و این و آن
  • آن چراغ شش فتیله‌ی این حواس ** جملگی بر خواب و خور دارد اساس
  • بی‌خور و بی‌خواب نزید نیم دم ** با خور و با خواب نزید نیز هم
  • بی‌فتیل و روغنش نبود بقا ** با فتیل و روغن او هم بی‌وفا
  • زانک نور علتی‌اش مرگ‌جوست ** چون زید که روز روشن مرگ اوست 430