English    Türkçe    فارسی   

4
550-559

  • مغز را خالی کن از انکار یار ** تا که ریحان یابد از گلزار یار 550
  • تا بیابی بوی خلد از یار من ** چون محمد بوی رحمن از یمن
  • در صف معراجیان گر بیستی ** چون براقت بر کشاند نیستی
  • نه چو معراج زمینی تا قمر ** بلک چون معراج کلکی تا شکر
  • نه چو معراج بخاری تا سما ** بل چو معراج جنینی تا نهی
  • خوش براقی گشت خنگ نیستی ** سوی هستی آردت گر نیستی 555
  • کوه و دریاها سمش مس می‌کند ** تا جهان حس را پس می‌کند
  • پا بکش در کشتی و می‌رو روان ** چون سوی معشوق جان جان روان
  • دست نه و پای نه رو تا قدم ** آن چنانک تاخت جانها از عدم
  • بردریدی در سخن پرده‌ی قیاس ** گر نبودی سمع سامع را نعاس