English    Türkçe    فارسی   

4
594-603

  • باقی اخترها و گوهرهای جان ** هم برین مقیاس ای طالب بدان
  • دیده‌ی حسی زبون آفتاب ** دیده‌ی ربانیی جو و بیاب 595
  • تا زبون گردد به پیش آن نظر ** شعشعات آفتاب با شرر
  • که آن نظر نوری و این ناری بود ** نار پیش نور بس تاری بود
  • کرامات و نور شیخ عبدالله مغربی قدس الله سره
  • گفت عبدالله شیخ مغربی ** شصت سال از شب ندیدم من شبی
  • من ندیدم ظلمتی در شصت سال ** نه به روز و نه به شب نه ز اعتلال
  • صوفیان گفتند صدق قال او ** شب همی‌رفتیم در دنبال او 600
  • در بیابانهای پر از خار و گو ** او چو ماه بدر ما را پیش‌رو
  • روی پس ناکرده می‌گفتی به شب ** هین گو آمد میل کن در سوی چپ
  • باز گفتی بعد یک دم سوی راست ** میل کن زیرا که خاری پیش پاست