English    Türkçe    فارسی   

4
771-780

  • ای مسلمان خود ادب اندر طلب ** نیست الا حمل از هر بی‌ادب
  • هر که را بینی شکایت می‌کند ** که فلان کس راست طبع و خوی بد
  • این شکایت‌گر بدان که بدخو است ** که مر آن بدخوی را او بدگو است
  • زانک خوش‌خو آن بود کو در خمول ** باشد از بدخو و بدطبعان حمول
  • لیک در شیخ آن گله ز آمر خداست ** نه پی خشم و ممارات و هواست 775
  • آن شکایت نیست هست اصلاح جان ** چون شکایت کردن پیغامبران
  • ناحمولی انبیا از امر دان ** ورنه حمالست بد را حلمشان
  • طبع را کشتند در حمل بدی ** ناحمولی گر بود هست ایزدی
  • ای سلیمان در میان زاغ و باز ** حلم حق شو با همه مرغان بساز
  • ای دو صد بلقیس حلمت را زبون ** که اهد قومی انهم لا یعلمون 780
  • تهدید فرستادن سلیمان علیه‌السلام پیش بلقیس کی اصرار میندیش بر شرک و تاخیر مکن