English    Türkçe    فارسی   

5
1125-1134

  • از منازل خفته بگذشتید و مست  ** بی‌خبر از راه و از بالا و پست  1125
  • ما به بیداری روان گشتیم و خوش  ** از ورای پنج و شش تا پنج و شش 
  • دیده منزلها ز اصل و از اساس  ** چون قلاووز آن خبیر و ره‌شناس 
  • شاه را گفتند اشکنجه‌ش بکن  ** تا نگوید جنس او هیچ این سخن 
  • شاه دیدش بس نزار و بس ضعیف  ** که به یک سیلی بمیرد آن نحیف 
  • کی توان او را فشردن یا زدن  ** که چو شیشه گشته است او را بدن  1130
  • لیک با او گویم از راه خوشی  ** که چرا داری تو لاف سر کشی 
  • که درشتی ناید اینجا هیچ کار  ** هم به نرمی سر کند از غار مار 
  • مردمان را دور کرد از گرد وی  ** شه لطیفی بود و نرمی ورد وی 
  • پس نشاندش باز پرسیدش ز جا  ** که کجا داری معاش و ملتجی