English    Türkçe    فارسی   

5
1268-1277

  • آب دیده تا چه دید او از نهان  ** تا بدان شد او ز چشمه‌ی خود روان 
  • آن جهان گر دیده است آن پر نیاز  ** رونقی یابد ز نوحه آن نماز 
  • ور ز رنج تن بد آن گریه و ز سوک  ** ریسمان بسکست و هم بشکست دوک  1270
  • مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمی‌خواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگر چه عیسیست علیه‌السلام در گهواره و یحیی است علیه‌السلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقف‌تر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ می‌گریست و من نیز می‌گریستم کی سی سال ریاضت بی‌ریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ می‌باید گذشت تا بدان گریه‌ی شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار 
  • یک مریدی اندر آمد پیش پیر  ** پیر اندر گریه بود و در نفیر 
  • شیخ را چون دید گریان آن مرید  ** گشت گریان آب از چشمش دوید 
  • گوشور یک‌بار خندد کر دو بار  ** چونک لاغ املی کند یاری بیار 
  • بار اول از ره تقلید و سوم  ** که همی‌بیند که می‌خندند قوم 
  • کر بخندد هم‌چو ایشان آن زمان  ** بیخبر از حالت خندندگان  1275
  • باز وا پرسد که خنده بر چه بود  ** پس دوم کرت بخندد چون شنود 
  • پس مقلد نیز مانند کرست  ** اندر آن شادی که او را در سرست