English    Türkçe    فارسی   

5
1469-1478

  • هم‌چنانک اصحاب فیل و قوم لوط  ** کردشان مرجوم چون خود آن سخوط 
  • مشتری را صابران در یافتند  ** چون سوی هر مشتری نشتافتند  1470
  • آنک گردانید رو زان مشتری  ** بخت و اقبال و بقا شد زو بری 
  • ماند حسرت بر حریصان تا ابد  ** هم‌چو حال اهل ضروان در حسد 
  • قصه‌ی اهل ضروان و حسد ایشان بر درویشان کی پدر ما از سلیمی اغلب دخل باغ را به مسکینان می‌داد چون انگور بودی عشر دادی و چون مویز و دوشاب شدی عشر دادی و چون حلوا و پالوده کردی عشر دادی و از قصیل عشر دادی و چون در خرمن می‌کوفتی از کفه‌ی آمیخته عشر دادی و چون گندم از کاه جدا شدی عشر دادی و چون آرد کردی عشر دادی و چون خمیر کردی عشر دادی و چون نان کردی عشر دادی لاجرم حق تعالی در آن باغ و کشت برکتی نهاده بود کی همه اصحاب باغها محتاج او بدندی هم به میوه و هم به سیم و او محتاج هیچ کس نی ازیشان فرزندانشان خرج عشر می‌دیدند منکر و آن برکت را نمی‌دیدند هم‌چون آن زن بدبخت که کدو را ندید و خر را دید 
  • بود مردی صالحی ربانیی  ** عقل کامل داشت و پایان دانیی 
  • در ده ضروان به نزدیک یمن  ** شهره اندر صدقه و خلق حسن 
  • کعبه‌ی درویش بودی کوی او  ** آمدندی مستمندان سوی او  1475
  • هم ز خوشه عشر دادی بی‌ریا  ** هم ز گندم چون شدی از که جدا 
  • آرد گشتی عشر دادی هم از آن  ** نان شدی عشر دگر دادی ز نان 
  • عشر هر دخلی فرو نگذاشتی  ** چارباره دادی زانچ کاشتی