English    Türkçe    فارسی   

5
1736-1745

  • خلق گوید مرد مسکین آن فلان  ** تو بگویی زنده‌ام ای غافلان 
  • گر تن من هم‌چو تن‌ها خفته است  ** هشت جنت در دلم بشکفته است 
  • جان چو خفته در گل و نسرین بود  ** چه غمست ار تن در آن سرگین بود 
  • جان خفته چه خبر دارد ز تن  ** کو به گلشن خفت یا در گولخن 
  • می‌زند جان در جهان آبگون  ** نعره یا لیت قومی یعلمون  1740
  • گر نخواهد زیست جان بی این بدن  ** پس فلک ایوان کی خواهد بدن 
  • گر نخواهد بی بدن جان تو زیست  ** فی السماء رزقکم روزی کیست 
  • در بیان وخامت چرب و شیرین دنیا و مانع شدن او از طعام الله چنانک فرمود الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع طعام الله و قوله ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی و قوله یرزقون فرحین 
  • وا رهی زین روزی ریزه‌ی کثیف  ** در فتی در لوت و در قوت شریف 
  • گر هزاران رطل لوتش می‌خوری  ** می‌روی پاک و سبک هم‌چون پری 
  • که نه حبس باد و قولنجت کند  ** چارمیخ معده آهنجت کند  1745