English    Türkçe    فارسی   

5
175-184

  • که بلی گفتیم و آن را ز امتحان  ** فعل و قول ما شهودست و بیان  175
  • For we said, “Yea,” and (since we are) on trial our acts and words are the (necessary) witnesses and evidence of that (assent).
  • از چه در دهلیز قاضی ای گواه  ** حبس باشی ده شهادت از پگاه 
  • Wherefore do we keep silence in the court of the Judge? Have not we come (here) to bear testimony?
  • چند در دهلیز قاضی ای گواه‌  ** حبس باشی ده شهادت از بگاه
  • How long, O witness, wilt thou remain under detention in the court of the Judge? Give thy testimony betimes.
  • زان بخواندندت بدین‌جا تا که تو  ** آن گواهی بدهی و ناری عتو 
  • Thou hast been summoned hither that thou mayst give the testimony and show no disobedience;
  • از لجاج خویشتن بنشسته‌ای  ** اندرین تنگی کف و لب بسته‌ای 
  • (But) in thy obstinacy thou hast sat down and closed (both) hand and mouth in this confinement.
  • تا بندهی آن گواهی ای شهید  ** تو ازین دهلیز کی خواهی رهید  180
  • Until thou give that testimony, O witness, how wilt thou escape from this court?
  • یک زمان کارست بگزار و بتاز  ** کار کوته را مکن بر خود دراز 
  • ’Tis the affair of a moment. Perform (thy duty) and run away: do not make a short matter long (tedious and irksome) to thyself.
  • خواه در صد سال خواهی یک زمان  ** این امانت واگزار و وا رهان 
  • As thou wilt, whether during a hundred years or in a moment, discharge this trust and acquit thyself (of it).
  • بیان آنک نماز و روزه و همه چیزهای برونی گواهیهاست بر نور اندرونی 
  • Explaining that (ritual) prayer and fasting and all (such) external things are witnesses to the inner light.
  • این نماز و روزه و حج و جهاد  ** هم گواهی دادنست از اعتقاد 
  • This (ritual) prayer and fasting and pilgrimage and holy war are the attestation of the (inward) belief.
  • این زکات و هدیه و ترک حسد  ** هم گواهی دادنست از سر خود 
  • The giving of alms and presents and the abandonment of envy are the attestation of one's secret thoughts.