English    Türkçe    فارسی   

5
1869-1878

  • که امر سلطانست بر حجره زنیم  ** هر یکی همیان زر در کش کنیم 
  • آن یکی می‌گفت هی چه جای زر  ** از عقیق و لعل گوی و از گهر  1870
  • خاص خاص مخزن سلطان ویست  ** بلک اکنون شاه را خود جان ویست 
  • چه محل دارد به پیش این عشیق  ** لعل و یاقوت و زمرد یا عقیق 
  • شاه را بر وی نبودی بد گمان  ** تسخری می‌کرد بهر امتحان 
  • پاک می‌دانستش از هر غش و غل  ** باز از وهمش همی‌لرزید دل 
  • که مبادا کین بود خسته شود  ** من نخواهم که برو خجلت رود  1875
  • این نکردست او و گر کرد او رواست  ** هر چه خواهد گو بکن محبوب ماست 
  • هر چه محبوبم کند من کرده‌ام  ** او منم من او چه گر در پرده‌ام 
  • باز گفتی دور از آن خو و خصال  ** این چنین تخلیط ژاژست و خیال