English    Türkçe    فارسی   

5
1925-1934

  • من ز آتش زاده‌ام او از وحل  ** پیش آتش مر وحل را چه محل  1925
  • او کجا بود اندر آن دوری که من  ** صدر عالم بودم و فخر زمن 
  • خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالی فی حق ابلیس انه کان من الجن ففسق 
  • شعله می‌زد آتش جان سفیه  ** که آتشی بود الولد سر ابیه 
  • نه غلط گفتم که بد قهر خدا  ** علتی را پیش آوردن چرا 
  • کار بی‌علت مبرا از علل  ** مستمر و مستقرست از ازل 
  • در کمال صنع پاک مستحث  ** علت حادث چه گنجد یا حدث  1930
  • سر آب چه بود آب ما صنع اوست  ** صنع مغزست و آب صورت چو پوست 
  • عشق دان ای فندق تن دوستت  ** جانت جوید مغز و کوبد پوستت 
  • دوزخی که پوست باشد دوستش  ** داد بدلنا جلودا پوستش 
  • معنی و مغزت بر آتش حاکمست  ** لیک آتش را قشورت هیزمست