English    Türkçe    فارسی   

5
1997-2006

  • گر زنم صد تیغ او را ز امتحان  ** کم نگردد وصلت آن مهربان 
  • داند او که آن تیغ بر خود می‌زنم  ** من ویم اندر حقیقت او منم 
  • بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بی‌نیازیست چنان که آینه بی‌صورتست و ساده است و بی‌صورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره 
  • جسم مجنون را ز رنج و دوریی  ** اندر آمد ناگهان رنجوریی 
  • خون بجوش آمد ز شعله‌ی اشتیاق  ** تا پدید آمد بر آن مجنون خناق  2000
  • پس طبیب آمد بدار و کردنش  ** گفت چاره نیست هیچ از رگ‌زنش 
  • رگ زدن باید برای دفع خون  ** رگ‌زنی آمد بدانجا ذو فنون 
  • بازوش بست و گرفت آن نیش او  ** بانک بر زد در زمان آن عشق‌خو 
  • مزد خود بستان و ترک فصد کن  ** گر بمیرم گو برو جسم کهن 
  • گفت آخر از چه می‌ترسی ازین  ** چون نمی‌ترسی تو از شیر عرین  2005
  • شیر و گرگ و خرس و هر گور و دده  ** گرد بر گرد تو شب گرد آمده