English    Türkçe    فارسی   

5
1999-2008

  • جسم مجنون را ز رنج و دوریی  ** اندر آمد ناگهان رنجوریی 
  • From grief for a (long) separation (from Laylá) there came suddenly a sickness into the body of Majnún.
  • خون بجوش آمد ز شعله‌ی اشتیاق  ** تا پدید آمد بر آن مجنون خناق  2000
  • (Heated) by the flame of longing his blood boiled up, so that (the symptoms of) quinsy appeared in that mad (lover).
  • پس طبیب آمد بدار و کردنش  ** گفت چاره نیست هیچ از رگ‌زنش 
  • Thereupon the physician came to treat him and said, “There is no resource but to bleed him.
  • رگ زدن باید برای دفع خون  ** رگ‌زنی آمد بدانجا ذو فنون 
  • Bleeding is necessary in order to remove the blood.” (So) a skilled phlebotomist came thither,
  • بازوش بست و گرفت آن نیش او  ** بانک بر زد در زمان آن عشق‌خو 
  • And bandaged his arm and took the lancet (to perform the operation); (but) straightway that passionate lover cried out,
  • مزد خود بستان و ترک فصد کن  ** گر بمیرم گو برو جسم کهن 
  • “Take thy fee and leave the bleeding! If I die, let my old body go (to the grave)!”
  • گفت آخر از چه می‌ترسی ازین  ** چون نمی‌ترسی تو از شیر عرین  2005
  • “Why,” said he, “wherefore art thou afraid of this, when thou hast no fear of the lion of the jungle?
  • شیر و گرگ و خرس و هر گور و دده  ** گرد بر گرد تو شب گرد آمده 
  • Lions and wolves and bears and onagers and (other) wild animals gather around thee by night;
  • می نه آیدشان ز تو بوی بشر  ** ز انبهی عشق و وجد اندر جگر 
  • The smell of man does not come to them from thee because of the abundance of love and ecstasy in thy heart.”
  • گرگ و خرس و شیر داند عشق چیست  ** کم ز سگ باشد که از عشق او عمیست 
  • Wolf and bear and lion know what love is: he that is blind to love is inferior to a dog.