English    Türkçe    فارسی   

5
2095-2104

  • گرچه نفس واحدیم از روی جان  ** ظاهرا دورم ازین سود و زیان  2095
  • تهمتی بر بنده شه را عار نیست  ** جز مزید حلم و استظهار نیست 
  • متهم را شاه چون قارون کند  ** بی‌گنه را تو نظر کن چون کند 
  • شاه را غافل مدان از کار کس  ** مانع اظهار آن حلمست و بس 
  • من هنا یشفع به پیش علم او  ** لا ابالی‌وار الا حلم او 
  • آن گنه اول ز حلمش می‌جهد  ** ورنه هیبت آن مجالش کی دهد  2100
  • خونبهای جرم نفس قاتله  ** هست بر حلمش دیت بر عاقله 
  • مست و بی‌خود نفس ما زان حلم بود  ** دیو در مستی کلاه از وی ربود 
  • گرنه ساقی حلم بودی باده‌ریز  ** دیو با آدم کجا کردی ستیز 
  • گاه علم آدم ملایک را کی بود  ** اوستاد علم و نقاد نقود