English    Türkçe    فارسی   

5
2113-2122

  • گفت من دانم عطای تست این  ** ورنه من آن چارقم و آن پوستین 
  • بهر آن پیغامبر این را شرح ساخت  ** هر که خود بشناخت یزدان را شناخت 
  • چارقت نطفه‌ست و خونت پوستین  ** باقی ای خواجه عطای اوست این  2115
  • بهر آن دادست تا جویی دگر  ** تو مگو که نیستش جز این قدر 
  • زان نماید چند سیب آن باغبان  ** تا بدانی نخل و دخل بوستان 
  • کف گندم زان دهد خریار را  ** تا بداند گندم انبار را 
  • نکته‌ای زان شرح گوید اوستاد  ** تا شناسی علم او را مستزاد 
  • ور بگویی خود همینش بود و بس  ** دورت اندازد چنانک از ریش خس  2120
  • ای ایاز اکنون بیا و داده ده  ** داد نادر در جهان بنیاد نه 
  • مجرمانت مستحق کشتن‌اند  ** وز طمع بر عفو و حلمت می‌تنند