English    Türkçe    فارسی   

5
2393-2402

  • گفت روبه آن توکل نادرست  ** کم کسی اندر توکل ماهرست 
  • گرد نادر گشتن از نادانی است  ** هر کسی را کی ره سلطانی است 
  • چون قناعت را پیمبر گنج گفت  ** هر کسی را کی رسد گنج نهفت  2395
  • حد خود بشناس و بر بالا مپر  ** تا نیفتی در نشیب شور و شر 
  • جواب گفتن خر روباه را 
  • گفت این معکوس می‌گویی بدان  ** شور و شر از طمع آید سوی جان 
  • از قناعت هیچ کس بی‌جان نشد  ** از حریصی هیچ کس سلطان نشد 
  • نان ز خوکان و سگان نبود دریغ  ** کسپ مردم نیست این باران و میغ 
  • آنچنان که عاشقی بر زرق زار  ** هست عاشق رزق هم بر رزق‌خوار  2400
  • در تقریر معنی توکل حکایت آن زاهد کی توکل را امتحان می‌کرد از میان اسباب و شهر برون آمد و از قوارع و ره‌گذر خلق دور شد و ببن کوهی مهجوری مفقودی در غایت گرسنگی سر بر سر سنگی نهاد و خفت و با خود گفت توکل کردم بر سبب‌سازی و رزاقی تو و از اسباب منقطع شدم تا ببینم سببیت توکل را 
  • آن یکی زاهد شنود از مصطفی  ** که یقین آید به جان رزق از خدا 
  • گر بخواهی ور نخواهی رزق تو  ** پیش تو آید دوان از عشق تو