English    Türkçe    فارسی   

5
2604-2613

  • یا چو دیوی کو عدوی جان ماست  ** نارسیده زحمتش از ما و کاست 
  • بلک طبعا خصم جان آدمیست  ** از هلاک آدمی در خرمیست  2605
  • از پی هر آدمی او نسکلد  ** خو و طبع زشت خود او کی هلد 
  • زانک خبث ذات او بی‌موجبی  ** هست سوی ظلم و عدوان جاذبی 
  • هر زمان خواند ترا تا خرگهی  ** که در اندازد ترا اندر چهی 
  • که فلان جا حوض آبست و عیون  ** تا در اندازد به حوضت سرنگون 
  • آدمی را با همه وحی و نظر  ** اندر افکند آن لعین در شور و شر  2610
  • بی‌گناهی بی‌گزند سابقی  ** که رسد او را ز آدم ناحقی 
  • گفت روبه آن طلسم سحر بود  ** که ترا در چشم آن شیری نمود 
  • ورنه من از تو به تن مسکین‌ترم  ** که شب و روز اندر آنجا می‌چرم