English    Türkçe    فارسی   

5
263-272

  • گشت مؤمن گفت او را مصطفی  ** که امشبان هم باش تو مهمان ما 
  • گفت والله تا ابد ضیف توم  ** هر کجا باشم بهر جا که روم 
  • زنده کرده و معتق و دربان تو  ** این جهان و آن جهان بر خوان تو  265
  • هر که بگزیند جزین بگزیده خوان  ** عاقبت درد گلویش ز استخوان 
  • هر که سوی خوان غیر تو رود  ** دیو با او دان که هم‌کاسه بود 
  • هر که از همسایگی تو رود  ** دیو بی‌شکی که همسایه‌ش شود 
  • ور رود بی‌تو سفر او دوردست  ** دیو بد همراه و هم‌سفره‌ی ویست 
  • ور نشیند بر سر اسپ شریف  ** حاسد ماهست دیو او را ردیف  270
  • ور بچه گیرد ازو شهناز او  ** دیو در نسلش بود انباز او 
  • در نبی شارکهم گفتست حق  ** هم در اموال و در اولاد ای شفق