English    Türkçe    فارسی   

5
2766-2775

  • نور چشمی کو به روز استاره دید  ** آفتابی چون ازو رو در کشید 
  • زین گذر کن پند من بپذیر هین  ** عاشقان را تو به چشم عشق بین 
  • وقت نازک باشد و جان در رصد  ** با تو نتوان گفت آن دم عذر خود 
  • فهم کن موقوف آن گفتن مباش  ** سینه‌های عاشقان را کم خراش 
  • نه گمانی برده‌ای تو زین نشاط  ** حزم را مگذار می‌کن احتیاط  2770
  • واجبست و جایزست و مستحیل  ** این وسط را گیر در حزم ای دخیل 
  • گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و عکس صدق او و ایثار کردن مخزن بعد از آن گستاخی و استعصام شیخ و قبول ناکردن و گفتن کی من بی‌اشارت نیارم تصرفی کردن 
  • این بگفت و گریه در شد های های  ** اشک غلطان بر رخ او جای جای 
  • صدق او هم بر ضمیر میر زد  ** عشق هر دم طرفه دیگی می‌پزد 
  • صدق عاشق بر جمادی می‌تند  ** چه عجب گر بر دل دانا زند 
  • صدق موسی بر عصا و کوه زد  ** بلک بر دریای پر اشکوه زد  2775