English    Türkçe    فارسی   

5
2792-2801

  • دست زیر بوریا کن ای سند  ** از برای روی‌پوش چشم بد 
  • پس ز زیر بوریا پر کن تو مشت  ** ده به دست سایل بشکسته پشت 
  • بعد ازین از اجر نامومنون بده  ** هر که خواهد گوهر مکنون بده 
  • رو ید الله فوق ایدیهم تو باش  ** هم‌چو دست حق گزافی رزق پاش  2795
  • وام داران را ز عهده وا رهان  ** هم‌چو باران سبز کن فرش جهان 
  • بود یک سال دگر کارش همین  ** که بدادی زر ز کیسه‌ی رب دین 
  • زر شدی خاک سیه اندر کفش  ** حاتم طایی گدایی در صفش 
  • دانستن شیخ ضمیر سایل را بی گفتن و دانستن قدر وام وام‌داران بی گفتن کی نشان آن باشد کی اخرج به صفاتی الی خلقی 
  • حاجت خود گر نگفتی آن فقیر  ** او بدادی و بدانستی ضمیر 
  • آنچ در دل داشتی آن پشت‌خم  ** قدر آن دادی بدو نه بیش و کم  2800
  • پس بگفتندی چه دانستی که او  ** این قدر اندیشه دارد ای عمو