English    Türkçe    فارسی   

5
2808-2817

  • لیک تا آب از قذی خالی شدن  ** تنقیه شرطست در جوی بدن 
  • تا نماند تیرگی و خس درو  ** تا امین گردد نماید عکس رو 
  • جز گلابه در تنت کو ای مقل  ** آب صافی کن ز گل ای خصم دل  2810
  • تو بر آنی هر دمی کز خواب و خور  ** خاک ریزی اندرین جو بیشتر 
  • سبب دانستن ضمیرهای خلق 
  • چون دل آن آب زینها خالیست  ** عکس روها از برون در آب جست 
  • پس ترا باطن مصفا ناشده  ** خانه پر از دیو و نسناس و دده 
  • ای خری ز استیزه ماند در خری  ** کی ز ارواح مسیحی بو بری 
  • کی شناسی گر خیالی سر کند  ** کز کدامین مکمنی سر بر کند  2815
  • چون خیالی می‌شود در زهد تن  ** تا خیالات از درونه روفتن 
  • غالب شدن مکر روبه بر استعصام خر 
  • خر بسی کوشید و او را دفع گفت  ** لیک جوع الکلب با خر بود جفت