English    Türkçe    فارسی   

5
3001-3010

  • ور دو کس در شب خبر آرد ترا  ** روز از گفتن شناسی هر دو را 
  • بانگ شیر و بانگ سگ در شب رسید  ** صورت هر دو ز تاریکی ندید 
  • روز شد چون باز در بانگ آمدند  ** پس شناسدشان ز بانگ آن هوشمند 
  • مخلص این که دیو و روح عرضه‌دار  ** هر دو هستند از تتمه‌ی اختیار 
  • اختیاری هست در ما ناپدید  ** چون دو مطلب دید آید در مزید  3005
  • اوستادان کودکان را می‌زنند  ** آن ادب سنگ سیه را کی کنند 
  • هیچ گویی سنگ را فردا بیا  ** ور نیایی من دهم بد را سزا 
  • هیچ عاقل مر کلوخی را زند  ** هیچ با سنگی عتابی کس کند 
  • در خرد جبر از قدر رسواترست  ** زانک جبری حس خود را منکرست 
  • منکر حس نیست آن مرد قدر  ** فعل حق حسی نباشد ای پسر  3010