English    Türkçe    فارسی   

5
3028-3037

  • که بگفتم کین چنین کن یا چنان  ** چون نکردید ای موات و عاجزان 
  • عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ  ** عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ 
  • کای غلام بسته دست اشکسته‌پا  ** نیزه برگیر و بیا سوی وغا  3030
  • خالقی که اختر و گردون کند  ** امر و نهی جاهلانه چون کند 
  • احتمال عجز از حق راندی  ** جاهل و گیج و سفیهش خواندی 
  • عجز نبود از قدر ور گر بود  ** جاهلی از عاجزی بدتر بود 
  • ترک می‌گوید قنق را از کرم  ** بی‌سگ و بی‌دلق آ سوی درم 
  • وز فلان سوی اندر آ هین با ادب  ** تا سگم بندد ز تو دندان و لب  3035
  • تو به عکس آن کنی بر در روی  ** لاجرم از زخم سگ خسته شوی 
  • آن‌چنان رو که غلامان رفته‌اند  ** تا سگش گردد حلیم و مهرمند