English    Türkçe    فارسی   

5
3093-3102

  • آن دروگر حاکم چوبی بود  ** وآن مصور حاکم خوبی بود 
  • هست آهنگر بر آهن قیمی  ** هست بنا هم بر آلت حاکمی 
  • نادر این باشد که چندین اختیار  ** ساجد اندر اختیارش بنده‌وار  3095
  • قدرت تو بر جمادات از نبرد  ** کی جمادی را از آنها نفی کرد 
  • قدرتش بر اختیارات آنچنان  ** نفی نکند اختیاری را از آن 
  • خواستش می‌گوی بر وجه کمال  ** که نباشد نسبت جبر و ضلال 
  • چونک گفتی کفر من خواست ویست  ** خواست خود را نیز هم می‌دان که هست 
  • زانک بی‌خواه تو خود کفر تو نیست  ** کفر بی‌خواهش تناقض گفتنیست  3100
  • امر عاجز را قبیحست و ذمیم  ** خشم بتر خاصه از رب رحیم 
  • گاو گر یوغی نگیرد می‌زنند  ** هیچ گاوی که نپرد شد نژند