English    Türkçe    فارسی   

5
3097-3106

  • قدرتش بر اختیارات آنچنان  ** نفی نکند اختیاری را از آن 
  • خواستش می‌گوی بر وجه کمال  ** که نباشد نسبت جبر و ضلال 
  • چونک گفتی کفر من خواست ویست  ** خواست خود را نیز هم می‌دان که هست 
  • زانک بی‌خواه تو خود کفر تو نیست  ** کفر بی‌خواهش تناقض گفتنیست  3100
  • امر عاجز را قبیحست و ذمیم  ** خشم بتر خاصه از رب رحیم 
  • گاو گر یوغی نگیرد می‌زنند  ** هیچ گاوی که نپرد شد نژند 
  • گاو چون معذور نبود در فضول  ** صاحب گاو از چه معذورست و دول 
  • چون نه‌ای رنجور سر را بر مبند  ** اختیارت هست بر سبلت مخند 
  • جهد کن کز جام حق یابی نوی  ** بی‌خود و بی‌اختیار آنگه شوی  3105
  • آنگه آن می را بود کل اختیار  ** تو شوی معذور مطلق مست‌وار