English    Türkçe    فارسی   

5
3266-3275

  • حی و قایم داند او آن خاک را  ** چشم و گوشی داند او خاشاک را 
  • پیش او هر ذره‌ی آن خاک گور  ** گوش دارد هوش دارد وقت شور 
  • مستمع داند به جد آن خاک را  ** خوش نگر این عشق ساحرناک را 
  • آنچنان بر خاک گور تازه او  ** دم‌بدم خوش می‌نهد با اشک رو 
  • که بوقت زندگی هرگز چنان  ** روی ننهادست بر پور چو جان  3270
  • از عزا چون چند روزی بگذرد  ** آتش آن عشق او ساکن شود 
  • عشق بر مرده نباشد پایدار  ** عشق را بر حی جان‌افزای دار 
  • بعد از آن زان گور خود خواب آیدش  ** از جمادی هم جمادی زایدش 
  • زانک عشق افسون خود بربود و رفت  ** ماند خاکستر چو آتش رفت تفت 
  • آنچ بیند آن جوان در آینه  ** پیر اندر خشت می‌بیند همه  3275