English    Türkçe    فارسی   

5
3287-3296

  • بهتر از وی صد هزاران دلربا  ** هست هم‌چون ماه اندر شهر ما 
  • گفت صورت کوزه است و حسن می  ** می خدایم می‌دهد از نقش وی 
  • مر شما را سرکه داد از کوزه‌اش  ** تا نباشد عشق اوتان گوش کش 
  • از یکی کوزه دهد زهر و عسل  ** هر یکی را دست حق عز و جل  3290
  • کوزه می‌بینی ولیکن آب شراب  ** روی ننماید به چشم ناصواب 
  • قاصرات الطرف باشد ذوق جان  ** جز به خصم خود بنماید نشان 
  • قاصرات الطرف آمد آن مدام  ** وین حجاب ظرفها هم‌چون خیام 
  • هست دریا خیمه‌ای در وی حیات  ** بط را لیکن کلاغان را ممات 
  • زهر باشد مار را هم قوت و برگ  ** غیر او را زهر او دردست و مرگ  3295
  • صورت هر نعمتی و محنتی  ** هست این را دوزخ آن را جنتی