English    Türkçe    فارسی   

5
3338-3347

  • گر عصا بستانی از پیری شها  ** بیش رنجد که آن گروه از دست و پا 
  • نعره‌ی لاضیر بر گردون رسید  ** هین ببر که جان ز جان کندن رهید 
  • ما بدانستیم ما این تن نه‌ایم  ** از ورای تن به یزدان می‌زییم  3340
  • ای خنک آن را که ذات خود شناخت  ** اندر امن سرمدی قصری بساخت 
  • کودکی گرید پی جوز و مویز  ** پیش عاقل باشد آن بس سهل چیز 
  • پیش دل جوز و مویز آمد جسد  ** طفل کی در دانش مردان رسد 
  • هر که محجوبست او خود کودکست  ** مرد آن باشد که بیرون از شکست 
  • گر بریش و خایه مردستی کسی  ** هر بزی را ریش و مو باشد بسی  3345
  • پیشوای بد بود آن بز شتاب  ** می‌برد اصحاب را پیش قصاب 
  • ریش شانه کرده که من سابقم  ** سابقی لیکن به سوی مرگ و غم