English    Türkçe    فارسی   

5
3425-3434

  • خاک را بر سر زنی سر نشکند  ** آب را بر سر زنی در نشکند  3425
  • گر تو می‌خواهی که سر را بشکنی  ** آب را و خاک را بر هم زنی 
  • چون شکستی سر رود آبش به اصل  ** خاک سوی خاک آید روز فصل 
  • حکمتی که بود حق را ز ازدواج  ** گشت حاصل از نیاز و از لجاج 
  • باشد آنگه ازدواجات دگر  ** لا سمع اذن و لا عین بصر 
  • گر شنیدی اذن کی ماندی اذن  ** یا کجا کردی دگر ضبط سخن  3430
  • گر بدیدی برف و یخ خورشید را  ** از یخی برداشتی اومید را 
  • آب گشتی بی‌عروق و بی‌گره  ** ز آب داود هوا کردی زره 
  • پس شدی درمان جان هر درخت  ** هر درختی از قدومش نیک‌بخت 
  • آن یخی بفسرده در خود مانده  ** لا مساسی با درختان خوانده