English    Türkçe    فارسی   

5
3430-3439

  • گر شنیدی اذن کی ماندی اذن  ** یا کجا کردی دگر ضبط سخن  3430
  • گر بدیدی برف و یخ خورشید را  ** از یخی برداشتی اومید را 
  • آب گشتی بی‌عروق و بی‌گره  ** ز آب داود هوا کردی زره 
  • پس شدی درمان جان هر درخت  ** هر درختی از قدومش نیک‌بخت 
  • آن یخی بفسرده در خود مانده  ** لا مساسی با درختان خوانده 
  • لیس یالف لیس یلف جسمه  ** لیس الا شح نفس قسمه  3435
  • نیست ضایع زو شود تازه جگر  ** لیک نبود پیک و سلطان خضر 
  • ای ایاز استاره‌ی تو بس بلند  ** نیست هر برجی عبورش را پسند 
  • هر وفا را کی پسندد همتت  ** هر صفا را کی گزیند صفوتت 
  • حکایت آن امیر کی غلام را گفت کی می بیار غلام رفت و سبوی می آورد در راه زاهدی بود امر معروف کرد زد سنگی و سبو را بشکست امیر بشنید و قصد گوشمال زاهد کرد و این قصد در عهد دین عیسی بود علیه‌السلام کی هنوز می حرام نشده بود ولیکن زاهد تقزیزی می‌کرد و از تنعم منع می‌کرد 
  • بود امیری خوش دلی می‌باره‌ای  ** کهف هر مخمور و هر بیچاره‌ای