English    Türkçe    فارسی   

5
3519-3528

  • مغز او خشکست و عقلش این زمان  ** کمترست از عقل و فهم کودکان 
  • زهد و پیری ضعف بر ضعف آمده  ** واندر آن زهدش گشادی ناشده  3520
  • رنج دیده گنج نادیده ز یار  ** کارها کرده ندیده مزد کار 
  • یا نبود آن کار او را خود گهر  ** یا نیامد وقت پاداش از قدر 
  • یا که بود آن سعی چون سعی جهود  ** یا جزا وابسته‌ی میقات بود 
  • مر ورا درد و مصیبت این بس است  ** که درین وادی پر خون بی‌کس است 
  • چشم پر درد و نشسته او به کنج  ** رو ترش کرده فرو افکنده لنج  3525
  • نه یکی کحال کو را غم خورد  ** نیش عقلی که به کحلی پی برد 
  • اجتهادی می‌کند با حزر و ظن  ** کار در بوکست تا نیکو شدن 
  • زان رهش دورست تا دیدار دوست  ** کو نجوید سر رئیسیش آرزوست