English    Türkçe    فارسی   

5
3630-3639

  • چون ببیند روی زرد بی‌سقم  ** خیره گردد عقل جالینوس هم  3630
  • چون طمع بستی تو در انوار هو  ** مصطفی گوید که ذلت نفسه 
  • نور بی‌سایه لطیف و عالی است  ** آن مشبک سایه‌ی غربالی است 
  • عاشقان عریان همی‌خواهند تن  ** پیش عنینان چه جامه چه بدن 
  • روزه‌داران را بود آن نان و خوان  ** خرمگس را چه ابا چه دیگدان 
  • دگربار استدعاء شاه از ایاز کی تاویل کار خود بگو و مشکل منکران را و طاعنان را حل کن کی ایشان را در آن التباس رها کردن مروت نیست 
  • این سخن از حد و اندازه‌ست بیش  ** ای ایاز اکنون بگو احوال خویش  3635
  • هست احوال تو از کان نوی  ** تو بدین احوال کی راضی شوی 
  • هین حکایت کن از آن احوال خوش  ** خاک بر احوال و درس پنج و شش 
  • حال باطن گر نمی‌آید بگفت  ** حال ظاهر گویمت در طاق وجفت 
  • که ز لطف یار تلخیهای مات  ** گشت بر جان خوشتر از شکرنبات